آخوند یعنی، شرارت بی قباحت

آخوند یعنی، شرارت بی قباحت

آخوند یعنی لجن، یعنی کثافت

آخوند یعنی نگاه پست و هرزه

به قاموس وطن، هر گاه چیره

آخوند یعنی دعاهای دروغین

به شیطان تکیه کردن، جلف گویی

آخوند یعنی مسلمانِ ریایی

به گاه فتنه از هر شرم خالی

به اسم دین و مذهب، شرک مطلق

به نامِ ایزد دانا، جنایت

ولی همواره با غسل جنابت

به آزار و شکنجه داده عادت

همان آدمکشان پست و رذلش

که شیطان را دهند هر روز، درسش

بسیجی های خونخوار و بدآموز

همان چاقوکشانِ لاتِ دیروز

بزهکاران به حکمِ “رهبر” امروز

بریزند خونِ ما هر شب و هر روز

به روی خاک این دشتِ منور

چه دیروز و چه امروز و چه فردا

به گاهِ جنگ با این دیو و ددها

هراسی نیست هرگز در دل ما

از این چنگیز و ضحاکانِ دوران

بر اندازیم این ننگین حکومت

که بی حرمت نگردد خون ملت

فرو ریزیم این ارگِ ستم را

به زیر آریم، اهریمن صفت را

بگیریم باز پس این خاکِ زرین

شود تعبیر، این رویای شیرین

که ایران خاکِ پاک آریاییست

سرانجامش، آزادی، رهاییست