زنده باد وطن(سلمان قربانی)
دست ستم به جان وطن خنجر آشناست
این خاکِ زخمخورده، اسیر شبِ جفاست
از خون جوانه میزند امیدِ رهایی
هر چند باغِ خانه پر از سایهی بلاست
آزادی از پسِ شبِ تاریک میدمد
خورشید در کمین، ورایِ غبارِ ماست
گر میزند حکومتِ ظلم آتش به جانِ خلق
فریاد مردمان وطن، طوفانِ بیصداست
این تخت ظلم، تکیه بر خونِ مردمان
برپا نمانَد آخر، اگر همچو کوههاست
هر داغِ خسته بر تنِ این خاکِ زندهجان
فریاد میشود، که به جان خسته، کی رواست؟
زندان، طناب، گلوله و شلاقِ بیامان
شرمی نمانده بر رخِ این چهرهٔ دغا است
ای حاکمانِ تشنهٔ قدرت، بدانید زود
سیلاب خشمِ خلق، به زودی در قفاست
ایران دوباره خیزد و در بندتان شکند
این خلق زنده چون دل آتش، شعلهزا است
#سلمان_قربانی
Keine Kommentare:
Kommentar veröffentlichen
Hinweis: Nur ein Mitglied dieses Blogs kann Kommentare posten.